خاطرات جنگ تحمیلی:
256 بفرستید!!
برای اینکه شناسایی نشیم،تو مکالمات بی سیم برای هر چیزی یک کد رمز گذاشته بودیم،کد رمز آب هم 256 بود.من هم که بی سیم چی بودم،چندین بار با بی سیم گفنم:256 بفرستید،اما خبری نشد،دوباره گفتم برادرای تدارکات 256 تمام شد،برامون بفرستید،اما باز هم خبری نشد.تشنگی و گرمای هوا امان بچه ها رو بریده بود،من هم که کمی عصبانی شدم و متوجه نبودم،بی سیم را برداشتم و با عصبانیت گفتم: مگه شما متوجه نیستید برادرا؟؟میگم 256 بفرستید بچه ها از تشنگی مردند. تا اینو گفتم همه بچه ها زدند زیر خنده و گفتند:با صفا کد رمز رو که لو دادی! این جا بود که متوجه اشتباهم شدم و با بچه ها زدیم زیر خنده و همگی تشنگی را فراموش کردند.
راوی:آقای شالباف،مجله ی شاهد جوان،شماره 53