یا فاطمه:
وقتی تو نیستی چشمانم را خواهم بست و به هبچ چیز نخواهم نگریست.
وقتی تو نیستی لبهایم را بر هم خواهم گذارد و با هیچ کس لب به سخن نخواهم گشود.
وقتی تو نیستی گونه هایم را غرقاب اشکهایی می کنم که از ناودان چشمم فرو خواهند ریخت.
وقتی تو نیستی احساسم را به یاس خشکی هدیه خواهم کرد که آرام و بی صدا بر زمین خواهد افتاد.
وقتی تو نیستی قلبم را از تپیدن باز خواهم داشت و افکارم را به دور خواهم ریخت و ذهنم را شستشو خواهم داد از تمامی آن چه غیر از تو بودند و خواهند بود.
وقتی تو نیستی سکوتم را خواهم شکست و با صدایی که در سر تا سر زمین و آسمان بپیچد فریاد خواهم زد که دوستت دارم و بی تو هرگز زندگی نتوانم کرد.
آری!
وقتب تو نیستی من نیز نخواهم بود…